ابراهیم همدانی
اِبْراهیم هَمَدانی، ظهیرالدین یا رفیعالدین سید میرزا ابراهیم بن قوامالدین حسین بن عطاءالله حسن حسینی همدانی، مشهور به قاضیزاده، حكیم صوفی مشرب، فقیه، محدث و متكلم امامی. در منابع قدیمی و نزدیك به زمان وی، نام كامل او نیامده است. افندی، بیآنكه توجهی داشته باشد، در دو جا از او یاد كرده (1 / 9، 28) و همین امر موجب اشتباه نویسندگان بعدی گردیده است (نک : كشمیری، 21، 65؛ دائرةالمعارف تشیع، 277، 288). ابراهیم همدانی از سادات حسینی است (اسكندر منشی، 1 / 149؛ افندی، 1 / 9)، هر چند در جامع الرواة، عالم آرا و روضات الجنّات او را حسنی نیز گفتهاند (اردبیلی، 1 / 30؛ اسكندر منشی، 2 / 914؛ خوانساری، 1 / 33)، اما او خود را حسینی معرفی میكند (شورا، 9(1) / 298). از سال ولادت ابراهیم اطلاعی در دست نیست، اما سال وفات او را به اختلاف 1025 و 1026ق آوردهاند. اسكندر منشی ضمن شرح حال كامل وی وفاتش را 1026ق نوشته است (1 / 150)، اما در جای دیگر نام او را ضمن وفیات 1025ق آورده است، غافل از آنكه مادۀ تاریخی كه از میرفانی كرمانی نقل كرده حاكی از 1026ق است (2 / 914؛ نخجوانی، 181). ابن معصوم (ص 480) و حرّ عاملی (2 / 9) به صراحت 1026ق نوشتهاند. در حالی كه اردبیلی (همانجا) و حسینی (ص 210) سال 1025 ق یاد كردهاند. این دوگانگی كه ابتدا در عالم آرا دیده میشود، به مآخذ بعدی راه یافته است، از جمله افندی در یكجا (1 / 9) سال 1025ق و در جای دیگر (1 / 10) سال 1026ق را نقل كرده است، اما مادّۀ تاریخی كه از نصیرالدین همدانی شاهد آورده مؤید 1025ق است. آقابزرگ در جایی 1028ق نقل كرده كه قطعاً نادرست است (الذریعة، 9(1) / 16).
پدرش در زمان سلطنت شاه تهماسب صفوی در همدان منصب قضا و تصدی امور شرعیه را داشت (اسكندر منشی، 1 / 149)، از این رو ابراهیم به قاضیزاده نیز شهرت داشته است (صادقی، 94؛ خاتونآبادی، 489). حزین لاهیجی از یكی از نوادههای ابراهیم، به نام «ابراهیم همدانی» برادر نجف خان صدر سخن میگوید كه به جهت همنامی با جدّش به «ابراهیم همدانی ثانی» شهرت داشت (ص 55). ابراهیم چندی در قزوین نزد میرفخرالدین سمّاكی استرابادی علوم عقلیه را فراگرفت و سمّاكی اجازهای برای او نوشت و در آن وی را ستود. مدتی نیز درخدمت میرزا مخدوم اصفهانی تلمّذ میكرد (اسكندر منشی، همانجا؛ افندی، 1 / 9). وی حدیث را از شیخ بهایی آموخت و شیخ به او اجازۀ روایت مبسوط داد (اردبیلی، 1 / 30؛ آقابزرگ، طبقات، ذیل «ابراهیم الهمدانی»؛ همو، الذریعة، 1 / 237). از دیگر مشایخ اجازۀ او، شیخ محمدبن شهابالدین احمد بن نعمةالله بن خاتون عاملی است كه ابراهیم در 1008ق در مكه از او اجازۀ روایت گرفته است. صورت اجازه در بحارالانوار آمده است (مجلسی، 106 / 101). ضمناً به گفتۀ كنتوری شیخ محمد بن خاتون اجازهای برای ابراهیم همدانی به تاریخ 980ق نوشته است (ص 6) كه ظاهراً درست نیست. ابراهیم همدانی بعد از درگذشت شاه تهماسب به مقام قضا در همدان منصوب شد، اما به گفتۀ اسكندر منشی «خود كمتر متحمل امر قضا میشد و مرافعات به دست نایبانش قطع و فصل میشد و میرزا اوقات خود را صرف مطالعه و مباحثه میكرد و جمعی كثیر از حوزۀ درس او مستفیض میشدند» (1 / 149). بعداز جلوس شاه عباس اول نزد او تقرب یافت و به گفتۀ همو، بارها به اردوی پادشاه رفته، در پیشگاه او معزّز و محترم بوده است. چنانكه یك بار «700 تومان عراقی، عوض قرض او از خزانۀ عامره شفقت شده و او را از دیوان مسلمین سبكبار گردانیدند» (1 / 150) از شاگردان و تربیتیافتگان حوزۀ درس وی، این افراد را نام بردهاند: 1. عبدالغنی تفرشی (اوحدی، 790؛ اسكندر منشی، 2 / 756)؛ 2. مرادبن علیخان تفرشی نویسندۀ كتاب تعلیقة السجادیة كه شرحی بر من لایحضره الفقیه است (اردبیلی، 2 / 223)؛ 3. میر مصطفی تفرشی مؤلف نقد الرّجال كه از ابراهیم با تعبیر «استادی و استاد البشر» یاد كرده است (تفرشی، 427)؛ 4. جسمی همدانی، از ایرانیهای مهاجر به هند كه اكثر اوقات به شاگردی و مصاحبت ابراهیم سرافراز بود (نهاوندی، 3 / 927- 929)؛ 5. ملاّ زكی همدانی، غزلسرایی كه تخلّصش با نامش یكی است (نصرآبادی، 236؛ صدیق، 185؛ صادقی 208- 209)؛ 6. ملاعبدالباقی شكوهی همدانی، شاعر و خوشنویس معاصر شاه عباس (نصرآبادی، 239-240).
ابراهیم همدانی سفرهایی به گیلان، مكه و گرجستان داشته است. در 999ق / 1591م، به همراه هیأتی به دستور شاه عباس اول جهت شركت در مراسم ازدواج شاهزاده محمدباقر مشهور به صفی میرزا به خان بیگم دخترخان احمد حاكم گیلانی، سفری به خطۀ گیلان نمود (قاضی احمد، 2 / 1086-1087؛ نیز، نک : منجم یزدی، 107- 109؛ فلسفی، 3 / 141-142). در 1007ق به قصد حج به مكۀ معظمه رهسپار شد و چنانكه اشاره شد در آنجا با شیخ محمد بن خاتون عاملی، مؤلف حواشی بر الفیۀ شهید، ملاقات كرد و از او اجازۀ روایت مبسوطی گرفت (مجلسی، 106 / 101، 103، 107). وی در اواخر عمر با اردوی شاه عباس اول به گرجستان رفت و پس از چندی در ئیلان ئیل مطابق با 1026ق رخصت مراجعت یافت و روانۀ همدان گردید، امّا در بین راه اجلش فرا رسید و دیده از جهان فروبست (افندی، 1 / 10؛ اسكندر منشی، 1 / 150).
ابراهیم در علوم عقلی چندان تبحّر داشت كه نظریاتش نزد معاصران با اعتبار تلقی میشد (افندی، همانجا)، چنانكه با القابی چون عقل حادی عشر، استاد البشر، سلطان العلما، سیدحكمای متكلم علامۀ زمان، ملجأ فقرا و مساكین، افلاطون و ابوعلی عصر، وی را ستودهاند (نک : نهاوندی، 3 / 927؛ اوحدی، 790؛ اردبیلی، 1 / 30؛ حزین، 55؛ گلچین، 603-604، به نقل از مآثر رحیمی). شیخ محمد بن خاتون او را جامع علوم و سید سند میدادند (مجلسی، 106 / 101؛ قس: كنتوری، 6). افندی ضمن اشاره به مهارت ابراهیم همدانی در علوم عقلی میگوید: از امور شگفتآوری كه به وی نسبت داده شده این است كه او عارف به مسائل شرعی نبوده، و یا اینكه جماعتی از بزرگان امرای شاه عباس را كشته است ... (1 / 9، 13)؛ اما دیگر مؤلفان وی را به زهد، تقوا، عفاف و صلح ستودهاند (ابن معصوم، 480) و شیخ بهایی در نامهای خطاب به ابراهیم او را آگاه از رموز اسرار عرفانی میداند (افندی، 1 / 11-12).
آثـار
آثاری چند از ابراهیم همدانی به جا مانده است كه از آن جملهاند: 1. انموذجة ابراهیمیة، به عربی، تعلیقاتی است بر الهیات شفاء و نجاة، تألیف در 1007ق و نسخهای خطی از آن در دست است (شورا، 2 / 55)؛ 2. حاشیۀ شرح تجرید، به عربی، نسخهای از آن در كتابخانۀ آستان قدس (آستان، 1 / 26) موجود است. افندی (1 / 9) از این اثر تحت عنوان «حاشیة علی الشرح الجدید للتجرید» نام برده است؛ 3. رسالة فی توجیه كلام الشیخ فی «ان الواحد لایصدر عنه الاّ الواحد»، به عربی، رسالهای است در توجیه و تفسیر كلام ابن سینا در پاسخ به بهمنیار، در باب قاعدۀ مذكور. نسخههای آن در كتابخانههای مختلف موجود است (آستان، 4 / 180؛ حقوق 499؛ شورا، 9(1) / 298، 441؛ مركزی، 8 / 638- 639).
ابراهیم همدانی شعر نیز میسرود. نمونهای از اشعار فارسی او را میتوان در جُنگ متعلق به جنابذی، ملاحظه كرد (مركزی، 10 / 1838). نامههایی نیز از او در دست است (منزوی، 2 / (1) / 1450؛ آقابزرگ، الذریعة، 22 / 158؛ مركزی، 1 / 2222؛ سنا، 2 / 129؛ شورا، 21 / 227) كه از آن جمله، نامۀ خطاب به شیخ بهایی و پاسخ شیخ، در مجلۀ ارمغان («مكاتیب ... »، 11- 18) چاپ شده است. آثار دیگر منسوب به ابراهیم همدانی عبارتند از: 1. حاشیه بر اثبات الواجب دوانی (اردبیلی، 1 / 30؛ افندی، 1 / 13؛ اسكندر منشی، 1 / 149)؛ 2. حاشیه بر شرح اشارات (همانجا؛ افندی، 1 / 9)؛ 3. حاشیة علی الكشاف (همانجا؛ اردبیلی، همانجا)؛ 4. رسائل الكلامیة (آقابزرگ، الذریعة، 10 / 257).
مآخذ
آستان قدس، فهرست؛ آقابزرگ، الذریعة؛ همو، طبقات اعلام الشیعة فی المائة الحادیة عشرة، به كوشش علی نقی منزوی، تهران (زیر چاپ)؛ ابن معصوم، علی بن احمد، سلافة العصر، تهران، المكتبة المرتضویة؛ اردبیلی، محمدبن علی، جامع الرواة، بیروت، 1403ق / 1983م؛ اسكندربیك منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، تهران، 1350ش؛ افندی اصفهانی، میرزا عبدالله، ریاض العلماء، به كوشش احمد حسینی، قم، 1401ق؛ اوحدی، محمد حسینی، عرفات العاشقین، نسخۀ عكسی ملك، شم 5324 ش؛ تفرشی، میرمصطفی، نقد الرجال، تهران، 1318ق؛ حر عاملی، محمدبن حسن، امل الآمل، بغداد، 1385ق / 1965م؛ حزین، محمد علی بن ابیطالب، تذكرۀ حزین، اصفهان، 1344ش؛ حسینی استرآبادی، حسن بن مرتضی، از شیخ صفی تا شاه صفی (تاریخ سلطانی)، به كوشش احسان اشراقی، تهران، 1364ش؛ حقوق، خطی؛ خاتونآبادی، عبدالحسین، وقایع السنین و الاعوام، به كوشش محمد باقر بهبودی، تهران، 1352ش؛ خوانساری، محمد باقر، روضات الجنات، تهران، 1390ق؛ دائرةالمعارف تشیع، زیر نظر احمد صدر حاج سید جوادی و دیگران، تهران، 1366، ج اول؛ سنا، خطی؛ شورا، خطی؛ صادقی كتابدار، تذكرۀ مجمع الخواص، ترجمۀ عبدالرسول خیامپور، تبریز، 1327ش؛ صدیق حسنخان، محمد صدیق بن حسن، شمع انجمن، به كوشش مولوی عبدالحمید، بهوپال، 1293ق / 1876م؛ فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، تهران، 1345ش؛ قاضی احمد قمی، احمدبن حسین، خلاصة التواریخ، به كوشش احسان اشراقی، تهران، 1363ش؛ كشمیری، محمدعلی، نجوم السماء فی تراجم العلماء، لكهنو، 1303ق / 1886م؛ كنتوری، حامد حسین بن محمدعلی، كشف الحجب و الاستار، به كوشش م. هدایت حسن، كلكته، 1935م؛ گلچین معانی، حاشیه بر تذكرۀ میخانۀ فخرالزمانی، تهران، 1362ش؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، 1403ق / 1983م؛ مركزی، خطی؛ «مكاتیب تاریخی»، ارمغان، س 7، شم 1، تهران، 1305؛ منجم یزدی، ملاجلالالدین محمد، تاریخ عباسی، به كوشش سیفالله وحیدنیا، تهران، 1366ش؛ منزوی، خطی؛ نخجوانی، حسین، مواد التواریخ، تهران، 1343ش؛ نصرآبادی، محمدطاهر، تذكره، به كوشش وحید دستگردی، تهران، 1361ش؛ نهاوندی، عبدالباقی، مآثر رحیمی، به كوشش م. هدایت حسین، كلكته، 1931م.
ناصر شعار